جدول جو
جدول جو

معنی چرخ اکبر - جستجوی لغت در جدول جو

چرخ اکبر
عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ، چرخ برین، چرخ اثیر، فلک الافلاک، گرزمان، فلک المحیط
تصویری از چرخ اکبر
تصویر چرخ اکبر
فرهنگ فارسی عمید
چرخ اکبر
(چَ خِ اَ بَ)
فلک الافلاک. فلک نهم. (ناظم الاطباء). چرخ اطلس. کنایه از عرش اعظم و فلک الافلاک. رجوع به چرخ و چرخ اطلس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرخ اثیر
تصویر چرخ اثیر
کنایه از فلک نهم یا کرۀ آتش، عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، چرخ اکبر، فلک الافلاک، گرزمان، طارم اعلیٰ، سپهران سپهر، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اطلس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ اخضر
تصویر چرخ اخضر
کنایه از آسمان، چادر لاجوردی، چرخ روان، طاس آبگون، رواق کبود، خرگاه سبز، چرخ چنبری، قلزم نگون، گنبد لاجوردی، چرخ مینا، چرخ خضرا، خرگاه گردان، چرخ نیلوفری، طارم اطلس، خرگاه مینا، چرخ بلند، چرخ گردان، رواق نیلگون، چرخ روان، چرخ دولابی، چرخ دوّار، طاق خضرا، چرخ کبود، طاق کحلی، طارم اخضر، چرخ چنبری، سقف لاجورد، طاس افلاک، چتر آبگون، طاس نگون، دریای اخضر، پردۀ نیلگون، چرخ آبنوس، چرخ مینا، طاق مینا، طاق مقرنس، طاق فیروزه، گنبد طارونی، طاق لاجوردی، چرخ اخضر، چرخ آبنوس، چرخ دوّار، چرخ گردان، چرخ دولابی، چتر کحلی، چتر مینا، چرخ بلند، طاق ازرق، طارم نیلگون، طاق طارم، کلّۀ نیلوفری، رواق زبرجد، طاق نیلوفری، کلّۀ خضرا، رواق فلک، چرخ مقوّس، تشت غربالی، چرخ کبود، چرخ خضرا، طارم فیروزه، گنبد کبود، چرخ مقوّس، چرخ نیلوفری، سقف مینا، قبّه خضرا، رواق چرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ کار
تصویر چرخ کار
کسی که با چرخ کار می کند، کسی که با چرخ چاقوتیزکنی کارد و چاقو تیز می کند، آنکه با ماشین تراش، فلزات را تراش می دهد، تراش کار
فرهنگ فارسی عمید
(چَ خِ اَ ضَ)
فلک ماه. (ناظم الاطباء). کرۀ ماه. چرخ اثیر، چرخ. کنایه از آسمان و سپهر و فلک و فلک اول:
همی تا جهانست و این چرخ اخضر
بگردد همی گرد این گوی اغبر.
ناصرخسرو.
ناصر غلام و چاکر آنکس که این بگفت
جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند.
ناصرخسرو.
بدانش گرای ای برادر که دانش
ترا برگذارد از این چرخ اخضر.
ناصرخسرو.
ای قادری که هست بتقدیر حکم تو
گردنده چرخ اخضر و تابنده مهر و ماه.
سوزنی.
خوی شاهان در رعیت جا کند
چرخ اخضر خاک را خضرا کند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(چَ خِاَ)
کرۀ آتش. (ناظم الاطباء). کرۀ ناری. (شرفنامۀ منیری) ، فلک ماه. (ناظم الاطباء). کرۀ ماه. چرخ اخضر:
بچاه اندرون بودم آنروز من
برآوردم ایزد بچرخ اثیر.
ناصرخسرو.
رجوع به چرخ اخضر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ شِ اَ بَ)
عرش بزرگتر، در اصطلاح صوفیه، دل انسان کامل را نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). کنایه از دل آدمی زاد باشد و به عربی قلب خوانند. (برهان) (آنندراج). کنایه از دل انبیاء و اولیاء است. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
تراشکار. متخصص تراش دادن فلزات. چرخ گر. استاد صنعت تراشکاری. رجوع به چرخ کاری و چرخ گر و چرخ گری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عرش اکبر
تصویر عرش اکبر
کاخ مهین، گش (قلب) دل
فرهنگ لغت هوشیار